شنبه، آبان ۶

کمی شراب کمی جنون


خوب می دانم باید بنویسم باید بنویسم تا شاید آرام شوم تا شاید فراموش کنم مثل خواب وقتی میخوابم ; من ,من نیستم .بخوابم و بیدار نشوم که خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست این را دیروز همایون می خواند آنجا وسط کنسرت و تمام تنم سر شد.تن من با شعر سر می شود و موسیقی زنده حتما باید زنده باشد و پخش مستقیم.اگر الکل دم دستم بود الکی می شدم شک ندارم یک دائم الخمر بالفطره می شدم یک چیزی مثل جانی بالفطره مثلا , آنقدر مست می شدم تا فراموش کنم بعد همینجور تا ابد مست می ماندم.