یکشنبه، خرداد ۱۵

زهی عشق!زهی عشق! که ما راست خدایا

اخطاریه: این یک متن عاشقانه است برای یک مخاطب خاص به جای ایمیل!

امروز دقیقا یک سال می گذرد ,شاید دیروز بود شاید فردا  یک روزی بود توی همین دو سه هفته _هر اندازه گیری تلورانس داردخب_ یک سال می گذرد از آن جمله ی کذایی ِ دو کلمه ای که شنیدم و گفتم .
نفهمیدم و نمی فهمم که این حس دقیقا از کی شروع شد اما آن قدر جلو رفت  آن قدر که فال این لاو شدم وگیم اور نشوم خوب است.
و این حس گیم اور شدگی حسی ست  که زیاد دارمش این روزها .انگار که یک چیزی گم شده باشد چیزی که نمیدانم چیست,نیست. سرجایش نیست. خلاَش می مکد مرا درون خود و حفره تکثیر میشود. حفره ی پر نشده می زاید دو حفره ی بعدی را ...فکر کن  با همچین سیستمی ; یکی میشود دو تا  چهارتا   شونزده تا و....خندق! ( البته باز خندق ,گودال و حفره و این چیزها بهتر از دیوار است گرچه نتیجه هر دو جدایی ست  اما با وجود ِ تمام ِ شور ِ ویرانگری ام به طرز احمقانه ای فکر می کنم  پر کردن حفره از خراب کردن دیوار ساده تر است و عوارضش کمتر)
اما  "ما" می گذریم  که من به این  "ما"  ایمان دارم که "ما" فقط هم را دوست نداریم که ناز پرود تنعم نبرد راه به دوست و این طوفان به صد گوهر می ارزد.
آقای "ح" دوستت دارم و اصلن مهم نیست آخرش چه می شود واین جمله ی "آخرش چه می شود"  بی شک جمله ای است عمیق فلسفی که گند میزند به هر چه پشت آن است و همین است که  نگرانی من و تو و  تمامی دچار شوندگان است; آنان که اهلی شده اند .
و هروقت میگویم اهلی یادم می اید آن روز را که خواندی برایم از پشت تلفن قسمتهایی از شازده کوچولو را , همین قسمتهایش بود; آن جا که سرو کله ی روباه پیدا شد و از گندمزار و گل و اهلی کردن  به شازده کوچولو می گفت. تو می خواندی و باران می آمد و من گوش می دادم , فاز عجیبی بود.
و دیروز بود یا پریروز نمیدانم که از من پرسیدی این یک سال را که گذشت چگونه دیدی؟ و من مکث کردم و من میدانم تمام اشکال ها و کمبودها و تقصیرهای دو طرفه مان را و من می بینم تمام حفره های این روزهایمان را  اما شاید حقیقت این است که ما خامیم  من این خامی را دوست دارم ومن  نمی دانم آزمون و خطا در دوست داشتن هم درست است آیا؟ و من نمی دانم چند درجه ی دیگر باید پخته شویم تا چند فارنهایت حتی.
 آقای 'ح' دوستت دارم و حرف زیاد است و احساس کلمه نمی شود.


پینوشت برای رعایت حق کپی رایت حتی  :عنوان بیتی از مولانا و آن وسط ها اشاراتی به دو مصرع از دو غزل از حافظ

هیچ نظری موجود نیست: